عرفان اسلامی در دوره عباسی
عرفان اسلامی تا چه حد اصالت و ارزش دارد؟ در حقیقت عرفان اسلامی کمال عملی خویش را در تصوف یافت. با این همه، تصوف که از زهد و پشمینه پوشی شروع شد بسبب پیوند با دعوی و ریای بعضی صوفیه که تن زدن از فرمان
نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
عرفان اسلامی تا چه حد اصالت و ارزش دارد؟ در حقیقت عرفان اسلامی کمال عملی خویش را در تصوف یافت. با این همه، تصوف که از زهد و پشمینه پوشی شروع شد بسبب پیوند با دعوی و ریای بعضی صوفیه که تن زدن از فرمان شریعت و دم زدن از اتحاد و حلول غالباً با آن همراه بود، نزد فقها و متشرعه منفور شد. اصحاب صفه - فقراء قدیم صحابه - با آنکه بهر حال لفظ صوفی با نام آنها ارتباط ندارد ظاهراً از خیلی قدیم زهد یا فقرشان سرمشق بعضی زهاد مسلمین شد. ابوذر غفاری یک نوع سوسیالیست اسلامی، سلمان فارسی یک درون گرای اهل فقر، مالک دینار یک راهب عرب، حسن بصری یک واعظ پارسا و رابعه ی عدویه یک زن دلسوخته از محبت الهی از قدیم ترین کسانی بودند که راه صوفیه را با قدمهای نخستین کوبیدند. بعدها، با ابراهیم ادهم تأثیر بودائی وارد تصوف شد، با ذوالنون تأثیر مسیحی و نوافلاطونی. حارث محاسبی محاسبه نفس را مدار کار خویش کرد و با یزید دم از حلول یا اتحاد زد. وقتی نوبت به حلاج رسید تصوف مبلغی از حدود شریعت خارج شده بود و محافظه کاری امثال جنید هم نتوانست باز حیثیت آن را اعاده کند. چنانکه مساعی امام قشیری، ابونصر سراج، غزالی و شیخ شهاب الدین سهروردی اگر چه آن را با شریعت تا حدی دوباره سازش داد لیکن مخالفت فقها و متشرعه را از بین نبرد. محیی الدین بن عربی و صدرالدین قونوی تصوف را از مسیر عملی خویش وارد قلمرو مباحث نظری کردند - و با آثار آنها تصوف اسلامی نوعی متافیزیک اشراقی شد. ابن فارض، عطار، مولوی و شیخ شبستری شعر را جلوه گاه این فلسفه ی تازه کردند و مخصوصاً در کلام مولوی بود که تصوف اسلامی به اوج بیان رسید. ابن سبعین به آن تمایلات فلسفی داد، و عبدالکریم جیلی تمایلات گنوسی. وجود خانقاه ها و سلسه های فقر و اخوت صوفیه هم تصوف را در بین عامه رواج داد و هم از ارتباط با عیاران و پهلوانان، اهل فتوت را از آن بوجود آورد - و طریقه ی جوانمردی را. طریقه ی صوفیه مبتنی بود بر فقر و عزلت. نزد آنها توبه و زهد مدخلی بشمار آمد برای تصفیه ی باطن که آن را منشأ معرفت واقعی می شمردند ذکر، خاصه ذکر خفی، وسیله یی بود برای اتصال دائم به حق، و غفلت از آن اگر از بی خودی ناشی نبود نشانه ی حرمان محسوب می شد و حجاب. مراقبت ذکر، خاصه در خلوت خانقاه، رهروی را که تحت رهبری یک شیخ - پیر مرشد - به این طریقت وارد می شد در مقامات سلوک رهنمون می گشت و عروض «احوال» و تکرار و استمرار آنها وی را درین «مقامات» ترقی می داد تا جائی که وجود وی از تاب تجلی حق - تجلی ذات و صفات - مثل طور سینا که در جلوه ی خداوند فرو می ریخت، فانی می شد. فنای اوصاف - اوصاف بشری - نقطه ی اتصال به حق بود و وصول به بقاء که در واقع هدف یگانه ی هر عرفان انسانی است. طی کردن این مراحل و مقامات نزد صوفیه حاجت به درس فقه یا بحث کلام نداشت. دفتر صوفی سواد و حرف را بر نمی تافت و وی می خواست در معرفت بی آنکه به وسوسه قیل و قال اهل مدرسه افتاده باشد به جائی رسد که فی المثل ابوسعید میهنه اش در قیاس با شیخ الرئیس بتواند آنچه را شیخ می داند وی ببیند - حکایتی که در باب ملاقات شیخ الرئیس و ابوسعید نقل کرده اند حاکی است ازین دعوی یا آرزوی آن. نزد صوفی قلبی که با توبه و ذکر تصفیه یافته باشد، در حکم آن دیوار افسانه یی است که می گویند چینی ها آن را صیقل دادند تا به مدد روشنی و درخشندگی خویش تمام نقوش زیبایی را که رومیها بر دیوار مقابل طرح کرده بودند تصویر کنند. درین صورت همان معرفت را که حکیم از راه تفکر و استدلال بدست می آورد صوفی می کوشید تا از طریق عزلت و زهد و مراقبت حاصل کند. همین بی اعتنایی به علم و استدلال نیز از مواردی بود که صوفی را نزد فقها و متکلمین مستحق طعن می داشت. نزاع بین صوفیه و متشرعه مکرر منجر به رد و طرد و حتی قتل صوفیه گشت و امثال حلاج و عین القضاة درین منازعات قربانی شدند. صوفی عقل فلسفی را تحقیر می کند او را چون می خواهد وجود بی حقیقت «غیر» و «ماسوی» را دلیل و راهنمای وصول به اثبات وجود حق، که وجودی غیر از آن نیست قرار دهد گمراه می یابد و سرگشته. بدینگونه «طریقت» صوفی که از «شریعت» آغاز می شود جز در «حقیقت» مجال درنگ نمی یابد اما درین سیرنه در منزل متشرعه توقف می کند نه در منزلگاه فلاسفه. معرفت واقعی نزد صوفی از حق شروع می شود و هم به او ختم می شود چنانکه وجود وی هم که در سیر و سلوک خویش از حق آغاز می کند هم به حق باز گردد.
باری عرفان اسلامی با وجود عناصر غیر اسلامی که دارد همچنان اسلامی است؛ نه زهد و فقر آن رنگ رهبانیت نصارا دارد نه فنای آن با نیروانای هندوان که بعضی بخطا آنرا اصل نظریه ی فنا شمرده اند، هیچ مناسبت دارد. اگر از فیض و اشراق و کشف و شهود هم صحبت می کند آن را از قرآن و خبر نیز بیگانه نمی یابد و بهرحال صوفی در قرآن و سنت برای طرز فکر و کار خویش تکیه گاه بسیار می تواند یافت و خطاست که بخواهند منشأ تصوف را خارج از قلمرو شریعت اسلامی و تنها در آیین مسیح، مانویت، مذاهب هندوان یا حکمت نو افلاطونی بجویند.
بعلاوه، آیا تصوف اسلامی که خود از عرفان مسیحی و هندی و از حکمت نوافلاطونی تأثیر پذیرفته است در دنیای مجاور خویش بی تأثیر مانده؟ ظاهراً نمی توان قبول کرد که اسکولاستیک اروپا و عرفان آن ازین تأثیر بکلی دور مانده باشد. در فرقه ی هوسپیتالی، و تمپلر در دنباله ی جنگهای صلیبی بی شک از برخورد با صوفیه ی شام و مصر بعضی عقاید و رسوم آموخته اند. هم دانته در کمدی الهی خویش مدیون ابن عربی و بعضی نویسندگان شرقی شد و هم ریمون لول حکیم و عارف مسیحی که یک چند در بین مسلمین سفر کرده بود. ماجرای جست و جوی جام مسیح - گرائال - از تأثیر عرفان اسلامی خالی نیست. بعضی اقوال سن فرانسواداسیز (Saint francois d' Assise) هست که کلام صوفیه ی اسلامی را به خاطر می آورد هر چند شاید از آنها بطور مستقیم نگرفته باشد. بهرحال قرابت فکر جالب است و در خور تأمل. وقتی سن فرانسوا یاران خویش را از کسب دانش منع کرد و یادآور می شد که هر کس درین دنیا دنبال دانش می رود روز قیامت تهی دست خواهد بود همان گفته معروف صوفیه به خاطر انسان می آید که می گویند دفتر صوفی سواد و حرف نیست والعلم هو الحجاب الاکبر. و چقدر شباهت دارد با سخن ابن مسروق که خواب دید کثرت اشتغال او به حدیث وی را از مائده یی که پیغمبر در روز قیامت برای صوفیه ترتیب داده بود محروم داشت. جائی هم که فرانسوا داسیز سرگذشت نویسان را ملامت می کرد که خود کاری انجام نمی دهند و دایم از کار دیگران می نویسند حکایت ابوسعید میهنه به یاد می آید که به یک مرید خویش - وقتی می خواست چیزی از کرامات وی یادداشت کند - گفته بود: حکایت نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت نویسند. همچنین تجویز غنا و تشویق یاران به اینکه به عنوان خنیاگران خدا برای مردم آواز بخوانند مبادی و اصول سماع صوفیه را فرایاد می آورد. درست است که مسافرت او به دمیاط و مصر و بابل بنحوی که احوال آن عارف و قدیس مشهور قرون وسطی هست از افسانه خالی نیست اما در آن اعصار اقوال صوفیه بوسیله ی تجار، کاروانیان، حاجیان، طالب علمان، و سایر مسافران در محیط مذهبی و علمی اروپا قابل انتشار بود. حوزه ابن سبعین صوفی و حکیم مشهور اسلامی بی شک وسیله یی مؤثر بوده است در نشر مبادی و آراء صوفیه ی اسلامی در بین حکمت طلبان غربی اروپا. یواخیم مشهور به فلوراهم که یک صوفی مسیحی بود یک چند در فلسطین سر کرده بود. میستراکهارت (Meister Eckhardt) عارف قدیم آلمان احتمالاً از طریق اسکولاستیک به عرفان اسلامی مدیون است. قطع نظر از امکان اخذ و اقتباس، شاید شباهت احوال و اقوال بعضی از عرفاء مسیحی اروپا با احوال و اقوال عرفاء ما نیز قابل ملاحظه باشد. از جمله قول کیه تیستها (Quietistes) که می گفتند نجات فرد جز با لطف ربانی ممکن نیست، شباهت دارد به کلام صوفیه که مثل حافظ می گفته اند: کشش چونبود از آنسو، چه سود کوشیدن؟ شباهت بین پاره یی افکار و حتی تعبیرات محیی الدین بن عربی با ریممون لول عارف و حکیم اسپانیائی نکته یی است که خیلی محققان بدان توجه یافته اند و حکایت دارد از وسعت تأثیر عرفان اسلامی. چنانکه بین محیی الدین و دانته هم از پاره یی جهات شباهتها هست. حتی محیی الدین هم مثل دانته ی بئاتریس (Beatrice) خود را داشته است نظام عین الشمس (1) همچنین احوال سن فرانسواداسیز از بعضی جهات: احوال شیخ شبلی و معروف کرخی را بیاد می آورد و سادگی زاهدانه و ذوق محبت سانتاترزا (Santa Tereza) یادآور فقر پارسایانه و محبت الهی رابعه عدویه است و کلام لایب نیتس که درباره ی این پارسا زن مسیحی می گوید که گوئی جز او و خدای او هیچ چیز دیگر در عالم وجود ندارد، بعضی از احوال و سخنان رابعه را در محبت خدا به خاطر می آورد که گفته است: دل وی از محبت خدا جائی نه برای دوستی دیگری دارد نه برای دشمنی دیگر؛ حتی در عشق به حق فرصت عشق به پیغمبر را ندارد و نه مجال نفرت و دشمنی نسبت به شیطان را. درست است که احتمال وقوع اخذ، بین این دو زن پارسای ساده و بی ریا نمی رود اما شباهت فکر، قابل ملاحظه است و حاکی از صدق و صفای هر دو و اوج پرواز فکر آنها. در هر صورت دینی را که عرفان مسیحی به عرفان اسلامی دارد نمی توان نادیده گرفت یا ناچیز شمرد و در عرفان نیز مثل حکمت دنیای اسکولاستیک نمی توانسته است از تأثیر اسلام برکنار مانده باشد. در واقع صوفیه در نشر اسلام در عالم تأثیر قابل ملاحظه یی داشته اند، و ازین حیث خدمات آنها به اسلام نیز در خور یادآوریست. چنانکه تأثیر وجود مشایخ چشتیه، شطاریه، و نقشبندیه در نشر اسلام بین هندوان و اقوام مالزی به مراتب بیش از تأثیر غازیان و جنگجویان سابق درین باب بود بعلاوه، در ترویج حریت فکر، و حس برادری با خلق، و ترک تعصب بین اهل مذاهب و فرق، تأثیر صوفیه در عامه ی مسلمین قابل ملاحظه شد. تصوف اسلامی که چنین روح اخلاص و ایثاری را در بین خود مسلمین منشأ آن، که با مسیحیت و نو افلاطونی و آیین هندوان ارتباط دارد صحبت می شود از تأثیر آن نیز که در عرفان مسیحیت و عرفان هندوان تدریجاً وارد شده است نباید غافل شد.
پینوشت:
1. ارزش میراث صوفیه چاپ سوم 111.
منبع مقاله: زرین کوب، عبدالحسین؛ (1362)، کارنامه ی اسلام، تهران: امیرکبیر، چاپ نوزدهم./م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}